سردار
14 دی 1398 توسط نگار
سر در گِرُو یار بِدادی و شدی قاسم سردار،
سر در گُمَم از دست بریده ت
چو میر علمدار….
بخوانید برایش:
علمدار نیامد…
باز هم علی تنها شد و رفت مالک اشتر…
علمدار نیامد…
مختار به پا خیز…
بگیرید، انتقام خون وحید وهادی و قاسم،
که سردار نیامد
علمدار نیامد
جان داد و به جان علی و فاطمه پیوست،
جانان جهان رفت
نیامد…
بِجُنبید
نخوابید
سلیمانی شوید سخت بتازید…
مختار شود هر نفر از ما
بگذشت بزن در رُویِ دشمن
بگذشت ترور ها…
که ایران شده است ملک سلیمان و سلیمانیِ ایران
نَمُرده ست،
ایران شده است پُر زِ سلیمانیِ سردار
بردار سَرَت را که ببینی که تمام است…
ویرانه شده کاخ سفید و تلاویو و این وعده مان است…
میاییم…
بر سرخی سیما و رخ یار قسم سرخی آفتاب نبینید… ببینید
تمام است…
”نگار”