اندیشه های روان

هیچ عبادتی بالاتر از تفکر نیست.
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

سردار

14 دی 1398 توسط نگار

​سر در گِرُو یار بِدادی و شدی قاسم سردار، 

سر در گُمَم از دست بریده ت

چو میر علمدار….

بخوانید برایش: 

علمدار نیامد… 

باز هم علی تنها شد و رفت مالک اشتر… 

علمدار نیامد… 

مختار به پا خیز… 

بگیرید،  انتقام خون وحید وهادی و قاسم، 

که سردار نیامد

علمدار نیامد

جان داد و به جان علی و فاطمه پیوست، 

جانان جهان رفت

نیامد… 

بِجُنبید

نخوابید

سلیمانی شوید سخت بتازید… 

مختار شود هر نفر از ما

بگذشت بزن در رُویِ دشمن

بگذشت ترور ها…

که ایران شده است ملک سلیمان و سلیمانیِ ایران

نَمُرده ست،

ایران شده است پُر زِ سلیمانیِ سردار

بردار سَرَت را که ببینی که تمام است…

ویرانه شده کاخ سفید و تلاویو و این وعده مان است…

میاییم…

بر سرخی سیما و رخ یار قسم سرخی آفتاب نبینید… ببینید

تمام است…

                                      ”نگار”

 نظر دهید »

عمه ی سادات

12 تیر 1398 توسط نگار

​خواهی که اگر دل ببری برجایی

بر قم بروید اگر کرم می خواهی

این دل به هوای تو هوایی شده است

با عشق تو این شبا،شبایی شده است

تاریک شده این دل و تو مهتاب منی

رویای قشنگ عشق، تو خواب منی

خورشید منی و من حواسم همه توست

معصومه چه زیبا و برازنده ی توست

فخر همه دختران شمایی بانو

بانوی تمام عمر مایی…بانو

بانوی تمام عاشقان امشب ده

عشق همه عشاق حرم بی پرده…
“نگار”

(کپی با ذکر نام لدفا???)

 نظر دهید »

تک بیتی

20 خرداد 1398 توسط نگار

شاعری بودم تمام عمر، مشهورم نکرد

عشق گفتا چشم زن تا شهره ی شهرت کنم

 نظر دهید »

دانند همه علی امیر است...

07 شهریور 1397 توسط نگار

علی علت رویداد غدیر است    

دانند همه علی قدیر است

خیبر شکن است حیدر ما

چو شیر ژیانی وی دلیر است

با ستمگران پر خشم و کینه

ولی با دوستان همچو حریر است

زیر سایه اش مامن امنی

بهر شیعه ی حق امیر است

در وادی وی نه ابریشمی فرش

که زیر پای وی فرش حصیر است

آن زمان که بود ایشان خلیفه

خیالش نکنی ایشان فقیر است…

کافر و مسلمان،همه دنیا

در مرام این امیر اسیر است

در مقابل مرام ایشان

نگار و غزلش خیلی حقیر است
“نگار”

 نظر دهید »

نگارینه...

28 خرداد 1397 توسط نگار

من بگفتم که نگارم

که نگاری نتوانی که ببینی

که ببینی خنده بر لب چو شراب است

حرام است

چو ببینی تو نگاری

چشم و ابروی کمانی

دگر از خود بگریزی

به لطفش

چو زنی شانه به زلفش

دگر آیینه نخواهی

دگر این چشم به جز روی رخ یار نبیند و نچیند دگر آن دست 

به جز مهر خیالش

دگر آن اسب خیالت نرود جز به سرایش

دل تنگت دگر از می بگریزد

که مبادا که رود

یار

ز یادش…….

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اندیشه های روان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آغازیه
  • ادبی
  • بدون موضوع
    • داستان کوتاه
  • تماثیل...
  • تک بیتی
  • جان بازی
  • حجاب
  • دلانه هایم
  • شعر هایم
  • طرح ولایت
  • مناسبت ها
  • مولا...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس